پ. هر هفته مسابقه داره و برای فانِ دیدنِ مسابقه، اختلاط با بچهها و حمایت ازش هم که شده بازیهاش رو تماشا میکنم. این مسئله موردی نداره، اشکال از اونجا شروع میشه که ذهنم به این حد از حمایت قانع نمیشه؛ فراتر میره، بازیهای معروف رو آنالیز و تماشا میکنه و وسوسه میشه که برای بهتر شدنِ اون، خودش رو هم بهتر کنه. هنوز بقیه رو به خودم ترجیح میدم و برای فرار از کارهای خودم به کمکبهبقیه رو میآرم. در هر حال، چیزی که باید یاد بگیرم اینه که اول خودم رو اولویت قرار بدم. در عین اینکه دلم میخواد موفق بشه نباید یادم بره که خودم هم یه مسیر جلوی روم دارم و نباید ازش جا بمونم(اگرچه به اندازهی کافی عقب هستم).
مهارتداشتن و masterبودن توی فیلدی که توش هستم رو دوست دارم، اما هیچوقت سعی نکردم توی رشتهای که درس میخونم اینطوری باشم. تکنیکهای آشپزی رو سرچ میکنم، روی ورزش وقت میذارم، دوتا رو به شدت آنالیز میکنم و روش ریز میشم، ولی به دندونپزشکی که میرسه رغبتی ندارم. به خاطرِ مرضِ پرفکشنیزمم، بیمار رو که میبینم بابت اطلاعات ناقصم(در عین اینکه از خیلیها مطلعترم) استرس وجودم رو میگیره و بابت ترس از اشتباه دست به کار نمیزنم. :)) شبها با خودم فکر میکنم که "مگه نباید توی فیلدی که هستی سعی کنی و دایره اطلاعاتت رو گسترش بدی؟"، به اخلاقیبودنِ کارهام فکر میکنم و اینکه "یعنی دارم درست جلو میرم؟". دیشب مشغول دیدنِ KFP بودم که تهِ ذهنم هی صدا میزد چهقدر اخلاقی زندگی میکنی، چهقدر انسانیت توی رفتارهاته و چهقدر به درست پیش میری. جوابی نداشتم.
جوابی ندارم، جواب میخوام ولی.
.I am a lost bird that never learned to fly
کاش تهی بودم، یک تودهی سیاهِ بیجان.
.I hear the song of your sadness. You’ve lost someone I think
رو ,توی ,میکنم ,نباید ,چهقدر ,هم ,در عین ,میشه که ,فیلدی که ,توی فیلدی ,میکنم و
درباره این سایت